خدایا دانی ودانم که هیچم وشکستنی،ازمرگ می هراسم . میگویند:«شب اول قبر می ترسانیم وفشار قبر استخوانهایم را در هم میشکند ودر قیامت وعدهء آتشم داده ای و موکلین جهنم با سیمائی وحشت زا مرا عذاب میدهند»، خدایا میترسم، خدایا تاحال هر آن که ترسیده ام به تو پناه برده ام ومانده ام از ترس تو به که پناه ببرم،مگر جز تو پناهی هست؟ الها باور ندارم که تو غیر از عشق باشی ،باور ندارم که با آن عظمت وجلال خود را به رخ من بکشی منی که از خود توأم، منی که ظریف ترینم در برابر دست پر قدرتت. خدای من، باور ندارم حرف ایشان را« باور ندارم دروغ میگویند. من به چشم خود دیده ام آنچه نباید را....!، خدایا نماز نخوانده و روزه نگرفته ام اما برتو پوشیده نیست که دزدی نکرده ام،مال مردم نخورده ام، ریا نکرده ام، حق یتیم سلب نکرده ام، دروغ نگفته ام، تهمت نرانده ام، ربا نخورده ام وبه بندگانت عشق ورزیده ام . خدایا دیده ام که نماز خوانده و روزه گرفته اند وآنچه نباید کرده اند. فرقمان اینست وآیا تو همه را به نماز و روزه میبخشی ؟ ویا نماز و روزهء قضای من را به آنچه عرض کردم میبخشی؟
.: Weblog Themes By Pichak :.