پيام
+
زيره باران روي برگهاي خزاني
باخيال تو قدمها ميزنم
آمدم خالي کنم هم بغض دل هم
اشک ديده
آمدم دل را بشويم از تو و از لايه هاي خاطرات
آمدم در زير باران جاي دنج گريه را پيدا کنم
آمدم خيس نبودنها شوم
آمدم شوک گيرم از تندر ويا از آذرخش
آمدم باور کنم مرگ تورا
در ميان خفتگان دشت قبرستان کور
آمدم بر روي سنگ قبر تو هق هق کنم
آمدم در زير باران خدا
در نزول رحمتش با هم دعايي سر دهيم
کاي

«خنده بازار»
94/8/9

«خنده بازار»
کاي خداي مهربان/ از ميان بردار اين ديوار جان/ جاني ستان ازمن که جانانم گرفت.
«خنده بازار»
اميررضا @};-
نگارستان خيال
بسيار زيبا...
نگارستان خيال
آمدم دل را بشويم از تو و از* خاطرم*
شمس الظلام
زيباست...
«خنده بازار»
بسيار ممنون, لطف کردي خانم نگارستان خيال.
«خنده بازار»
از شمام ممنونم شمس الظلام
«خنده بازار»
@};-
«خنده بازار»
حضورتون سبز حضور پنهان @};-
تنهائيام
خيلي زيباست. مثه هميشتون. @};-
«خنده بازار»
مرسي, شمام لطف دارين,مثه هميشه
«خنده بازار»
@};-
«خنده بازار»
@};-
آواي من
خيلي قشنگ
«خنده بازار»
مرسي خانم آوا,@};-
«خنده بازار»
پارسا کم پيدايي, مرسي بابت لايکات
«خنده بازار»
@};-
لابراکا
@};-
«خنده بازار»
مرسي @};-
«خنده بازار»
@};-