پيام

«خنده بازار»
94/6/15

+ امشبم نيز شبي بود پر از خاطره ها, لحظه ها هر نفسش بوي تو داشت, ياخته هاي مخ من پرپر گيسوي تو شد, دل پريشانه غم چشمک جادوي توشد, در فراغت به نت و عالم چت رو کردم, نشد احوال دلم شاد در اين عالم نيز, من و اين گوشي و اين نت هر سه, سعي مان بود بريم از يادت, تو ولي حافظه را گيگ نهايت هستي هارد ما پر شده از غمزه ى عاشق کش تو...

.:آيينه:. 94/7/29

اميررضا @};-

چطوره عمو؟ :)

زيبا......

مرسي مهساخانم, @};-

عمو کوشيد؟ خابيدين؟

اونو که حتمن, حالا نظرتون استاد؟ :)

خدايي من وخت ندارم و الا اگه شعرامو چاپ کنم ديگه بجاي ديوان حافظ با ديوان من مردم ديوانه ميشدند. والا. خخخ

حالا چرا سعيتون برين بود بريد از يادش : )

خوشحالم که لذت بردين عموجون. بله خب استادين ديگه.

نه, فقط فک کنم سيمرغ روزي 30 تا تخم ميکرد :D // ن جدي نشنيدم, بفرماييد

ايولا. همينجوره. و قضيه سيمرغ؟

خو من شوخي کردم, ما کجا و...,

حافظ سيمرغ و حتمن منم مرغ, ها؟// خيليم ممنون :D

ببخشيد خانم محمدي, متوجه کامنتتون نشدم. گاهي مجبور ميشيم بعضيا رو فراموش کنيم.قبول ندارين؟

خابيدي عمو؟

مام رفتيم بخابيم.

قشنگ

مرسي خانم آوا , اتاقو از ياد بردينا :)

ى کم متن فيدو بيشتر روش کار کردم.يني به توصيه ى دوستان تغييراتي توش دادم و..., ممنون از لطف همه ى دوستان

نه جناب...شعرومتن جديدنگفتم..اولين بار که اين اتاق اديبان پارسي رو داير کردين از اون اولش متناي خودمو گذاشتم....وگرنه متن وشعر دوستان رو همش ميخونم..:)

خب خوبه که. من قصدم اين بوده و هست که اونجا شعرا و متنامونو بذاريم و روشون نظر بديم و نقد کنيم.همه بچه ها که شعر نمگين ولي ماها که ميگيم, بايد اينکارو ميکرديم.ايشالله فرصتاي بعدي B-)

خوب من معمولا نظر اصليمو براي متني که لازم باشه ميگم...گاهي هم اشکال کوچيکي داشته باشه ميگم که بکبار شما جلوي انتقادمو گرفتين:) ..اميدوارم

جلوي انتقادو نگرفتمه, حتمن خاسم متقاعدتون کنم,البته يادم نيس کجا بوده. خيليم خوشحال ميشم نقد بشم.:)

تغييرات شعرتان را زيباتر کرد .@};-

جدي؟/ خوشحالم که ميگيد بهتر شده. :)

از خانم محمدي کمال سپاس رو دارم. @};-

@};-