پيام
+
خـــــدايــــــا
دلم را به بـيــکــران مهرت ميسپارم،
اي مهربانترين مــهــربـانـان.
بارها در تنهائي ها دستت را درپشت شانه هايم احساس کردم،
چقدر شاکر بودم را نميدانم اما هرگــز فراموش نخواهم کرد.
بي تو قـــرارم نبود بي گمان/
عشق تو موجيست به بحر زمــان/
نيمه شبي با تو دلم ناله کرد/
صحبت از احوال چه و چاله کرد/
گريه ز بيـداد غــم بيشـمار/
صحبت عمــري گذرا در قـمـار/
دلم را به بـيــکــران مهرت ميسپارم،
اي مهربانترين مــهــربـانـان.
بارها در تنهائي ها دستت را درپشت شانه هايم احساس کردم،
چقدر شاکر بودم را نميدانم اما هرگــز فراموش نخواهم کرد.
بي تو قـــرارم نبود بي گمان/
عشق تو موجيست به بحر زمــان/
نيمه شبي با تو دلم ناله کرد/
صحبت از احوال چه و چاله کرد/
گريه ز بيـداد غــم بيشـمار/
صحبت عمــري گذرا در قـمـار/

«خنده بازار»
93/4/29
«خنده بازار»
امـيــــــــررضـا
:. پژواک .:
«خنده بازار»
/ مرسي حسنا خانم
«خنده بازار»
يا ارحم الراحمين
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید