پيام
+
در قـطار زنـدگـي و واگن عشـق/
خراشيده دلم را ناخن عشـق/
به ســوداي دو چشم شوخ و زيبا/
گره دادم دلم را زلـف ميـنـا/
غــم عشق سر زلف نگــارم/
ربوده طاقـت وصبـــر وقــرارم/
قمــار دل زديـم و بـازداديـم/
تمـام آنچـه را پــروازداديـم/
قضاي زندگـي همواره جنـگ اسـت/
سـزاي شيشه گوئيـاکه سنگ اسـت/
چنين عمري که مـات روزگـاراست/
بهايش در هواي نوبـهــار است/

«خنده بازار»
94/8/19
«خنده بازار»
*من اين شـاب خزاني را نخواهـم/ بهــار بـي جـواني رانـخواهـم/*
«خنده بازار»
*امــــيـررضــا* @};-
* وکيل *
:) عليک سلام
«خنده بازار»
سلامممم ناناسي/ چه خبرته بابا يواش
* وکيل *
:) برزخ عالمي بين زمين و اسمانه :) تصورت اين باشه ...مردي مستقيم ميري جهنم شک نکن :)
«خنده بازار»
خب عليک سلام/ همين که کوچولو هم ميگفتي جواب ميداديم/ هوار که نميخواد
«خنده بازار»
بخدا من خواب مرگو ديدم/ اصنم ترسناک يا دردناک نيست/ ايقد احساس راحتي ميکني/ روح باسرعت نور ميره سمت آسمون/ البته نه اين آسمون/ يجور ديگه بود
* وکيل *
:) باشه باور کرديم اينقد قسم نخور :)
«خنده بازار»
تو خواب خفم کردن
* وکيل *
:) نماز نخونده چرا بزرگوار ؟
«خنده بازار»
نه ياد تعريف من از مرگ ميفتين
* وکيل *
:)
«خنده بازار»
x-(