پيام
+
خدايا،اين طفلي که يه ذره دل که بيشتر نيست،آخه چقد غم؟ بسمه ديگه اشکم دراومد.به خدايي خودت خسته شدم...........

«خنده بازار»
92/8/30
براي خـودت زند
شريک غمتونيم:'(
«خنده بازار»
:-o
«خنده بازار»
مرسي(براي خودت)
«خنده بازار»
حسين سيد محبي ميشه واضح تر بگيد منظورتون چيه؟
براي خـودت زند
خواهش ميکنم.به قول شريعتي:براي رسيدن به خوشبختي بايدبيخيال باشي پس تا مي تواني خر باش!!!!!!!@};- بخند و به خودت قول بده که باصداي خندت دنيا رو به رقص بندازي
«خنده بازار»
مشکل همينه که نميتونم خر باشم
فکرهاي من
خر نباش مرد باش
«خنده بازار»
مرد که هستم ولي با نامرديا چه کنم؟مشکل اينه که مردي ميکني اما نامردي ميکنن. هرکاري ميکني که آرامش داشته باشي ولي نميشه،نميذارن
فکرهاي من
مي دونم بعضي وقتا حس مي کنم تو جنگلم
«خنده بازار»
حيفه بگي جنگل، بايد بگي جهنم.چون تو جهنم کسي بفکر کسي نميتونه باشه و همه نگران خودشونن
فکرهاي من
:( شايد
«خنده بازار»
قطعا.
شبستان نور
حس شما قابل درك است.
«خنده بازار»
من سرشب اومدم خونه گشنم بود،آخه گشنم که ميشه از زمين و زمون گله دارم واعصابم خوردميشه.الان که ديگه شام خوردم بخودم خندم ميگيره. والا
امتدادشب
حتما زخم معده داري؟ :)
«خنده بازار»
جدي؟ يعني ارتباطش تا اين حده؟